نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
می گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .
.
.
.
خاک پایت بوسه گاهم بود و بس / بر سر راهت نگاهم بود و بس
ای نگاهت تکیه گاه خستگی / عشق تو تنها گناهم بود و بس . . .
.
.
.
نفست باران است ، دل من تشنه ی باریدن ابر ، دل بی چتر مرا میهمان کن . . .
.
.
.
یاد آن روزی که یاری داشتیم / این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم
ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم / این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم .
.
.
.
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی . . .
.
.
.
از ما که گذشت
ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن
تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند . . .
.
.
.
در غم عشق نبودیّ و محبت کردی / این هم از لطف شما بود و نمیدانستیم
من نکردم گله از عهد و وفاداری تو / عهد ما عهد جفا بود و نمیدانستیم
رنج بیعشقی و تنهایی و بیمهری یار / همه تقدیر خدا بود و نمیدانستیم . . .
.
.
.
در جهان غصه کوتاهی دیوار مخور / حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور
گردش چرخ نگردد به مراد دل کَس / غم بی مهری این مردم بی عار مخور . . .
.
.
.
بگذار بگویند خسیسم
من
دوستت دارم هایم
را الکی خرج نمیکنم
جز برای مهربانی خودت . . .
.
.
.
پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال
لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس . . .
.
.
.
راستـش را بگو
نکند تو همان “این نیـز” هستی که همیشه می گذری . . . ؟
.
.
.
خواهش میکنم ، بی حوصلگی هایم را ببخش ، بدخلقی هایم را فراموش کن
بی اعتنایی هایم را جدی نگیر
در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی . . .
.
.
.
اونی که دوستت داره زندگیشو پات میریزه که فقط شادیتو ببینه
تویی که دوست داشته میشی هزارتا ناز میکنی براش!
.
.
.
گاه می توان براى یک دوست چند سطر سکوت به یادگار گذاشت
تا او در خلوت خود هر طور که خواست آنرا معنا کند . . .
.
.
.
این جمله را هرگز فراموش نکن
“برای دوستت دارم بعضی ها مرسی هم زیاد است” . . .
.
.
.
در حنجرهام شور صدا نیست رفیق
یک لحظه دلم ز غم جدا نیست رفیق
بگذار که قصه را به پایان ببرم
آخر غم من یکی دو تا نیست رفیق . . .
.
.
.
دیدگانت را نبند ، نگاهت را ندزد ، تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم
از گوشه ی چشمانت تلاوت می شود . . .
.
.
.
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را / حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم / سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند / وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست . . .
.
.
.
تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست
بلکه هر لحظه دلم مست تماشایى توست . . .
.
.
.
اون لحظه که گفتی : یکی بهتر از تورو پیدا کردم
یاد اون روزایی افتادم که به ۱۰۰ تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم . . .
.
.
.
چه رابطه مرموزی است
میان پیداترین زخم و پنهانترین راز . . .
.
.
.
این بار مبلغ قبض موبایلم خیلی کم شده بود
اما اصلا خوشحال نشدم
هشتصد هزار و ششصد
عددی که تنهایی ام را به رخم می کشید . . .
.
.
.
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
وقت است که یک چندی در خانه ی ما آیی
در خانه ی ما آمد ، آن پادشه خوبان
آن پادشه خوبان ; داد از غم تنهایی . . .
.
.
.
احتیاط باید کرد
همه چیز کهنه می شود و اگر کوتاهی کنیم عشق نیز
بهانه ها جای حس عاشقانه را خوب می گیرند . . .
.
.
.
از تقدیر سرنوشت غمگین مباش
چه بسا سگ هایی بر روی اجساد شیرها رقصیدند
شادی کردند و خود را بزرگ پنداشتند
ولی نمی دانستند شیر، شیر می ماند و سگ، سگ . . .
.
.
.
باران همیشه می بارد، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند.
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن . . .
.
.
.
عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست؟
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است . . .
.
.
.
کوچه پس کوچه این شهر تو را می بوید
عطر خوش بوی تنت ناب تر از مُشک و گلاب
بوسه ای از لب شیرین تو شد سهم دلم
این غزل جای من امشب شده بد مست و خراب . .
می گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .
.
.
.
خاک پایت بوسه گاهم بود و بس / بر سر راهت نگاهم بود و بس
ای نگاهت تکیه گاه خستگی / عشق تو تنها گناهم بود و بس . . .
.
.
.
نفست باران است ، دل من تشنه ی باریدن ابر ، دل بی چتر مرا میهمان کن . . .
.
.
.
یاد آن روزی که یاری داشتیم / این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم
ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم / این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم .
.
.
.
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی . . .
.
.
.
از ما که گذشت
ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن
تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند . . .
.
.
.
در غم عشق نبودیّ و محبت کردی / این هم از لطف شما بود و نمیدانستیم
من نکردم گله از عهد و وفاداری تو / عهد ما عهد جفا بود و نمیدانستیم
رنج بیعشقی و تنهایی و بیمهری یار / همه تقدیر خدا بود و نمیدانستیم . . .
.
.
.
در جهان غصه کوتاهی دیوار مخور / حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور
گردش چرخ نگردد به مراد دل کَس / غم بی مهری این مردم بی عار مخور . . .
.
.
.
بگذار بگویند خسیسم
من
دوستت دارم هایم
را الکی خرج نمیکنم
جز برای مهربانی خودت . . .
.
.
.
پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال
لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس . . .
.
.
.
راستـش را بگو
نکند تو همان “این نیـز” هستی که همیشه می گذری . . . ؟
.
.
.
خواهش میکنم ، بی حوصلگی هایم را ببخش ، بدخلقی هایم را فراموش کن
بی اعتنایی هایم را جدی نگیر
در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی . . .
.
.
.
اونی که دوستت داره زندگیشو پات میریزه که فقط شادیتو ببینه
تویی که دوست داشته میشی هزارتا ناز میکنی براش!
.
.
.
گاه می توان براى یک دوست چند سطر سکوت به یادگار گذاشت
تا او در خلوت خود هر طور که خواست آنرا معنا کند . . .
.
.
.
این جمله را هرگز فراموش نکن
“برای دوستت دارم بعضی ها مرسی هم زیاد است” . . .
.
.
.
در حنجرهام شور صدا نیست رفیق
یک لحظه دلم ز غم جدا نیست رفیق
بگذار که قصه را به پایان ببرم
آخر غم من یکی دو تا نیست رفیق . . .
.
.
.
دیدگانت را نبند ، نگاهت را ندزد ، تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم
از گوشه ی چشمانت تلاوت می شود . . .
.
.
.
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را / حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم / سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند / وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست . . .
.
.
.
تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست
بلکه هر لحظه دلم مست تماشایى توست . . .
.
.
.
اون لحظه که گفتی : یکی بهتر از تورو پیدا کردم
یاد اون روزایی افتادم که به ۱۰۰ تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم . . .
.
.
.
چه رابطه مرموزی است
میان پیداترین زخم و پنهانترین راز . . .
.
.
.
این بار مبلغ قبض موبایلم خیلی کم شده بود
اما اصلا خوشحال نشدم
هشتصد هزار و ششصد
عددی که تنهایی ام را به رخم می کشید . . .
.
.
.
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
وقت است که یک چندی در خانه ی ما آیی
در خانه ی ما آمد ، آن پادشه خوبان
آن پادشه خوبان ; داد از غم تنهایی . . .
.
.
.
احتیاط باید کرد
همه چیز کهنه می شود و اگر کوتاهی کنیم عشق نیز
بهانه ها جای حس عاشقانه را خوب می گیرند . . .
.
.
.
از تقدیر سرنوشت غمگین مباش
چه بسا سگ هایی بر روی اجساد شیرها رقصیدند
شادی کردند و خود را بزرگ پنداشتند
ولی نمی دانستند شیر، شیر می ماند و سگ، سگ . . .
.
.
.
باران همیشه می بارد، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند.
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن . . .
.
.
.
عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست؟
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است . . .
.
.
.
کوچه پس کوچه این شهر تو را می بوید
عطر خوش بوی تنت ناب تر از مُشک و گلاب
بوسه ای از لب شیرین تو شد سهم دلم
این غزل جای من امشب شده بد مست و خراب . .
نظرات شما عزیزان:
سلام عزیزم خوبی؟وبلاگ جالبی داری اما فقط یکم اندازه متنت رو بزرگ کن زیادم شلوغ کاری نکن مثل بارش قلب و... به هر حال موفق باشی دوست من
دوست داشتی پیش من بیا
قربونت ممل امریکایی
دوست داشتی پیش من بیا
قربونت ممل امریکایی
.: Weblog Themes By Pichak :.